کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مناجات ماه رمضانی و روضۀ حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : وحید محمدی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

هر زمانی در دلم درگیر طوفان می‌شوم           یا حسینی می‌نویسم غرق باران می‌شوم

از مسلمانی فقط عشقش برایم مانده است           آخر از عشق علی یک روز سلمان می‌شوم


کار من را بیشتر دست کریمان بسـپرید           در گرفتاری دخیل یا حسن جان می‌شوم

من گـناهی هم اگر کردم جهـالت کرده‌ام           تا گـناهی می‌کنم فـوراً پشـیـمان می‌شوم

بار سنـگـیـنم مرا خیلی خجـالـت می‌دهد           هر زمانی که سر این سفره مهمان می‌شوم

روزه می‌گیرم ولی دائم به فکر روضه‌ام           آب می‌نـوشم دم افطار و گریان می‌شوم

روضه آب و گریه نانِ هر شب اهل دل است           دور از این روضه‌ها، بی‌آب و بی‌نان می‌شوم

جان من را هم گرفتی روضه را از من نگیر           جان تو بی‌روضه من خیلی پریشان می‌شوم

مو پریشان، بعدِ تو زینب پریشان می‌شود           همسفر با حرمله، با نیـزه داران می‌شود

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدعلی بقایی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دلم اگرچه کویر است و زیر و بم دارد            ببین که گوشۀ چـشمم ز خـوف نم دارد

نگاه مخـتصری هم برای من کافی‌ست            بـیـا که زنـدگـی‌ام یـک نـگـاه کـم دارد


بدون خـویش بـیـایم نـگـاه خواهی کرد            چه دارد آنکه درِ خـانه‌ات «منم» دارد

خـوشا به حال هر آن بـنـدۀ خـدا جـویی            کـه در مـقـام فـنـا خـانـه در عــدم دارد

به بـارگـاه تـو دل ره نـمی‌بـرد هـرگـز            مـیان خـانـه اگـر صـورت صـنـم دارد

بساط عـفـو تو گـسـترده است در عـالم            اگر به دست «عـلی» دفتر و قـلم دارد

برات عـفو بگیرم ز تو به نام «عـلی»            گـدای خــانــۀ شـیــر خــدا جــنــم دارد

قیامت است علم دست «مرتضی» و خوش است            هر آنکه بر سر خود سایه از علم دارد

به هـشتـمـین شب مـاه مـبارک آمـده‌ایم            برای ما  شب هـشـتم همیـشه غـم دارد

شـهـیـدِ آن شـهِ لـب‌تـشـنـه‌ام به کـربـبلا            که قـامت از غم آن تکه تکه، خـم دارد

: امتیاز

اسقبال و آغاز ماه مبارک رمضان

شاعر : کمیل کاشانی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دوباره عطر مناجات در فضا پیچید            کـنـار سـفـرۀ افـطـار، ربّـنـا پیـچـید

رسید مژده که هان عید اولیای خداست            حـوالـۀ ازلـی را بـرای مـا پـیـچـیـد


فرشته‌های خـدا بال نـور گـستـردند            و در بسیط زمین و زمان صدا پیچید

صدا صدای خدا بود: بنـده‌ام برگرد            بیا اگرچه گناهت به دست و پا پیچید

چه میـزبـان رئـوفی که لحـظـۀ اول            برای خـستگـی‌ام نسخـۀ شـفا پیچـید

دوباره زمزمۀ«جوشن» و«ابوحمزه»            میان بغض گـلـوگـیر نـالـه‌ها پیچـید

چقدر جاذبۀ «افـتتاح» سنگین است            دل رمـیـدۀ من سـمت الـتـجـا پیچـید

غـزل به یاد خـرابه‌نـشـین شام افتاد            سه ساله‌ای که نفس را به نینوا پیچید

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و روضۀ حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تمـام عـمر بـدی کردم و پـشـیـمـانم            اِله من همه دم ذکـر تـوبه می‌خوانم

تویی تویی که غفوری، بیا ندیده بگیر            مرا ببخش و به پهلوی خویش بنشانم


گناه چشم مرا خشک کرده صد افسوس            مـرا بـلا بـده و لحـظـه‌ای بگـریـانم

همـین که یاد تو باشم هـمیـشه آبادم            وگر که با تو نبـاشم هـماره ویـرانم

تمـام عـمر گـنه کردم و تو می‌دانی            تمام عـمر تو بخـشـیده‌ای و می‌دانـم

فقط نه در رمضان بلکه در تمامیِ سال            قسم به تو، به سرِ سـفـرۀ تو مهمانم

همین که مـوقع افـطار آب می‌نوشم            به یادِ خشکیِ لب‌های شاه عـطشانم

دم غـروب لـبـاسِ حـسین را بُـردند            دم غـروب شد و یـاد جـسم عـریانم

منی که سـوخـتم از داغِ سیّدالشهـدا            بیا ز لطف در آتـش دگر مـسـوزانم

: امتیاز

اسقبال و آغاز ماه مبارک رمضان

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز مـاه رحـمـت عـام الـهـی دیـده شـد            باز هم خوان بزرگ میهمانی چـیده شد

ای دلِ درد آشنا، تا کِی به خواب غفلتی            چشم واکن ماهِ قدر و ماهِ رحمت دیده شد


رو به محـراب دعـا آریـد ای اهل دعا            کز فَلَک بر خاکیان عطر دعا پاشیده شد

از شکـوه بارش الطاف سـتّارالعـیـوب            نامۀ خلـق گـنه‌کار از نظر پـوشیده شد

تشنگانِ مغفرت بر کف سبو بگرفته‌اند            چشمۀ دریایی عـفو و کرم جوشیده شد

عرشیان باشوق می‌گویند از عرشِ برین            آفرین بر هرکه در ماه خدا بخشیده شد

باز هم از کاتبان عرش در کانون عشق            از فـروغ گوهر مِهرِ عـلی پرسیده شد

محرمان عـشق گـفتند ای مریدان علی            نامـۀ اعـمالـتان با مُهـر او پـیچـیده شـد

ای «وفایی» گوهر اشک محبّان الرضا            با تـولای عـلـی و فـاطـمه سنجـیده شد

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و روضۀ حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پای دل در پیـشگـاه یار لغـزش می‌کند            هرچه با ما می‌کند، این نَفْسِ سرکش می‌کند

زیرِ گوشِ من بزن، شاید بیاید اشک من            عاقبت این گریه ما را اهل بخشش می‌کند


اوّلِ مــاه آمـدم، رَدَّم نـکـن ای با مَـرام            سفـره‌داریِ تو را عـالم ستـایش می‌کـند

ای به قربانِ کریمی که گدا را پَس نَزَد            رَبِّ ما با عبد خاطی نیز سازش می‌کند

جان سلطان خـراسان، آبرویم را نـریز            این گناه‌آلوده دارد از تو خواهش می‌کند!

هر زمان دلگیر بودم، گفته‌ام: یا فاطمه            کودکِ آزُرده را مـادر نـوازش می‌کـند

بد خُمارم؛ چارۀ من چیست؟! انگور "نجف"            مستِ حیدر دور این میخانه گردش می‌کند

لذت افطار قنبرهاست، خرمایِ "علی"            نوکری را رزق او دارای ارزش می‌کند

حُبِّ حیدر شرطِ اصلیِ قبول بندگی‌ست            روزِ حشر او را خدا معیار سنجش می‌کند

چارۀ بی‌تابیِ ما صحـن شاه کـربلاست            آتشِ دل در حـریمِ او فـروکـش می‌کـند

روزه‌دارِ تشنه‌لب! فَبْکِ عَلَی العَطشان حسین            گریه را تنها خدا بر او سفارش می‌کند

آن‌قَـدَر زیر سُم‌ِ مرکب تنـش پاشیده شد            بوریا با گریه گفت: این جسم ریزش می‌کند!

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بندۀ بی‌چشم و رو را بنده‌پرور خواسته            آمـده مـاه اجـابت‌ کـردن هـر خـواسـتـه

یا اله الـعـالـمـین؛ گرچه گـنه کـارم ولی            حاجتش را سائلت تنها از این در، خواسته


گرچه بد کردم، نوازش کن مرا، تنبیه نه!            عبد خاطی جز محبت چیز دیگر خواسته؟!

یا غیاث المستغیثین! تو به فریادم برس            داد من از دست نفس سرکشم بر خاسته

کار من تا بیخ پیدا کرد، اشک من چکید            اینکه وا گردد گـره‌ها، دیدۀ تر خواسته

داشتم رسوای عالم می‌شدم، زهرا رسید            سربـلـنـدی مرا هـمـواره مـادر خواسته

ذوق افطاری ما خرمای نخل مرتضی است            از همان جنس رطب‌هایی که قنبر خواسته

وقت دفـن بچّه ‌شـیعـه می‌رسد بابای او            ما نمی‌گوئیم، این را شخص حیدر خواسته

چـند سالی قـسمت ما کـربـلا رفتن نشد            مضجع ارباب را آغوشِ نوکر خواسته

مقـتل آورده‌ست آقای غـریـبم تشنه بود            آه! جای جرعه آبی شمر خنجر خواسته

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

یا اله الـعـالـمـین؛ گرچه گـنه کـارم ولی            حاجتش را سائلت تنها از این در، خواسته

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

هیچ داغی از همین مرثـیه بالاتر نبود:            خواهرش از بی‌حیایی پست، معجر خواسته

مناجات ماه رمضانی و روضۀ حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : قصیده

ای سـفـره‌دارِ مـهـربـان ای با مـحـبت            امسال هم مهـمان شدم با برگِ دعوت

در بـاز بـود و آمـدم ایـنـجـا نـشـسـتـم            گـفـتـی دُعـیـتُـم ای کـریـمِ با لـطـافـت


از کـودکی یک بـار اَخـمَـت را ندیـدم            دادی مـرا بـر مـهـربـانیِ خود عـادت

دنـیـا کـه یک لـحـظـه نـبُـردی آبرویم            مـحـتـاج ستـاری‌ت هـسـتم در قـیامت

گفتی که اشکِ نیمه‌شب را دوست داری            با گـریـه‌هـایم هر سحـر کردم عـبادت

دیگر رفاقت‌ها همه رنگ نـفـاق است            مـا با دوروئی یـادمـان رفـته صداقـت

رفتارمان در ظاهر و باطن یکی نیست             عـابـد میانِ جـمـع و آلـوده به خـلوت

تهـمـت، مَـنـیّت، ناسزا، غـیبت، تکـبّر            تـقـوا ندارد این زبـان‌ها وقت صحبت

بـا ایـن بـدی‌هـا بـاز هـم داریـم اُمّــیـد            امـسـال رنگِ دیگـری دارد ضیـافـت

پـائـین دعـوت‌نـامـه‌ام امـضای آقاست            دارد برای صاحب‌اش هر بنده، زحمت

بـالای سـفـره مـهـدی زهـرا نـشـسـتـه            بر ریـزه‌خـوارانِ حرم کـرده کـرامت

با اسم، تک تک، سائـلانش می‌شناسد            سلـطـان نـظـر دارد به احـوال رعیّت

مثل امیرالـمـؤمـنـین سـائـل‌نـواز است            بر خـاکِ زیـر پـای خود دارد عـنایت

ما با دعـای فـاطـمـه عـبد الـحـسـیـنیـم            نـام و نـشـان داریـم هـنـگـامِ شـفـاعت

ای کـاش امـسـال اربـعـیـن پـایِ پـیاده            قـسـمـت شـود هـمـراهِ بـا آقـا زیـارت

او روضه‌ها را با دو چشم خویش دیده            در نـاحـیـه گــودال را کــرده روایـت

دیده چگونه گرگ‌ها با چنگ و دندان            پــیـراهـنِ اربــاب را کـردنـد غــارت

در بین سنگ و نـیـزه و شمشیر دیـده            یک پیرمردی زد عصا با قصدِ قربت

آقـای مـا را نـیـزه‌داران غُــسـل دادنـد            بـا آب نـه، والله بــا خــونِ جــراحــت

پـرده نـشـیـنِ کـبـریـا را دوره کـردنـد            با شمر و خولی می‌رود زینب اسارت

آن محـمـلی که پـرده‌دارش بود عباس            در کـوچه و بازار شد بر او جـسارت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

دنـیـا کـه یک لـحـظـه نـبُـردی آبرویم            مـحــتـاج سـتـاری‌ات هـسـتـم قـیـامـت

مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم

شاعر : علی علی بیگی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

بـارالـهـا کـولـه‌بـاری از گـنـاه آورده‌ام            بـر حـریـم امـن یـزدانـت پـنـاه آورده‌ام

از تمام جرم و عصیان و خطایم در گذر            بـنـده‌ای آلـوده‌ام؛ آه ای خـدایـم در گذر


آمده وقـتـش که اظـهـار پـشیـمـانی کنم            نـفـس را در لحظـۀ افـطار قـربانی کنم

هرچه دارم خوب می‌دانم تمامش مال توست            خوب می‌دانی اگر دورم دلم دنبال توست

آمدم تنـهـا برای بـنـدگی رخصت دهی            توبه کردم که مرا قدری دگر فرصت دهی

با نـگـاه خـود کـمی حـال مـناجـاتـم بده            تـو کـریـمـی و بـیـا اذن مـلاقــاتــم بـده

از خودم شرمنده‌ام روی سیاهم را ببخش            یا حسین می‌گویم و کوه گناهم را ببخش

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم

شاعر : وحید زحمت کش نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز کن در را گـدای رو سیـاهـت آمده            باز کـن در را که عـبد بی‌پنـاهت آمده

آمده در کوبد و محتاج یک لبیک توست            قطره‌ای کوچک به دریای نگاهت آمده


عـبد خـاطی و گرفتارم بـبـین حال مرا            لکـه‌ای تـاریک بـر این بارِگـاهت آمده

آنقدر بد کرده‌ام می‌دانم و هسـتم خجـل            باز کن مخـلـوق پُـر از اشتـباهت آمده

تـوبـه‌ها کـردم ولی بازم گنهکـار آمدم            خـوب می‌دانم رفیق‌ نـیـمـه‌راهـت آمده

بـا تـمـام مـعـصیت‌هـایـم دوبـاره آمـدم            روزه‌دار مضطرت بر توبه‌گاهت آمده

هر سحر امید عفوت در دلم روشن شود            صد هزاران شکر گویم چونکه ماهت آمده

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم

شاعر : محمدحسن بیات‌لو نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

همین که صوت مناجات در فضا پیچید            نسیم بخشش و رحمت به هرسرا پیچید

برای بـال زدن درب آسـمـان باز است            دوبـاره عـطر خوشی در دل هوا پیچید


چه لحظه‌های قـشنگی من و کتاب دعـا            زمـان تـوبـه که شد سـوز ربـنّـا پیـچـید

برای پاک شدن فرصت همچنان باقی‌ست            به گـوش بنـدۀ عـاصی‌ات این ندا پیچید

حضور سبز تو حس می‌شود همین جایی            چرا که بـوی تو در این بـرو بیا پیچـید

مـرا گــنـاه زمــیـنــم زده؛ بـلــنــدم کـن            که استـغـاثـه‌ام این دفعـه هر کجا پیچید

چه وجه مشترکی بین ماست؛ حُبّ علی            که از تـو بود ولایش به پای ما پیـچـید

"ولایت"است که دست مرا رساند به تو            چه خوب شد که"علی" نسخۀ مراپیچید

فـدای بـانـوی پهـلـو شکـسـته‌اش وقـتی            صدای وا عـلی‌اش بین کـوچه‌ها پیچـید

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : توسل وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : مسمط

بکـش خـط به روی گـنـاه گـنـه‌ کار            نـظـر کـن به روی سـیـاه گـنـه‌کـار

بـه آه پـشـیــمــان، بـه آه گــنــه‌کـار            به شـرمـی که دارد نـگـاه گـنـه‌ کار


شـدم بد گـرفـتـار، أَجِـرْنَا مِنَ الـنَّارِ

بـخـر هـای و هـوی مـرا بار دیگر            نـمـانـده بـرایـم خــدا چــاره دیـگـر

نـدارم بـغــیـر از تـو دلــدار دیـگـر            نـدارم عــزیــزم خــریــدار دیــگـر

فقط دارم اصرار، أَجِـرْنَا مِنَ الـنَّارِ

گـرفــتــار نـفــسـم، گـرفـتــار آتـش            فــتـاده بـه جـانـم سـر و کــار آتـش

به شـانـه کـشـیــدم، فـقـط بـار آتـش            به خود تـکـیه کردم، به دیوار آتش

شده وقـت اقـرار، أَجِـرْنَـا مِنَ الـنَّارِ

مرا عفـو کن که شبِ اعـتـماد است            زیـادی فـقـیـرم، گـنـاهـم زیاد است

اگر کار و بارم حسابی کـساد است            حساب و کـتـابم به پای جـواد است

کریم است بـسیار، أَجِـرْنَا مِنَ الـنَّارِ

برای همه لطف و جـودی، مرا هم            برای همه خـیـر و سـودی، مرا هم

از اول تو بـخـشـیـده بـودی مرا هم            ببـر تا نجـف پس به زودی مرا هم

مـنـم عـبـد فـرّار، أَجِـرْنَـا مِنَ الـنَّارِ

غــریـبــم ولـی آشــنــای حــســیـنـم            غــبــارم ولـی زیـر پــای حـسـیـنـم

بـدم، نــوکـر بـی وفــای حـســیـنــم            اسـیــر غـــم کــربــلای حــسـیــنــم

بـده وقـت دیـدار، أَجِـرْنَـا مِنَ الـنَّارِ

شـنــیـدم مـدیــنـه در آتـش گـرفــتـه            کمی گـوشـۀ مـعـجـر آتـش گـرفـتـه

سـر و صـورت مـادر آتـش گـرفته            بـبـین فـاطـمه! حـیـدر آتـش گـرفـته

علی سر به دیوار، أَجِرْنَا مِنَ الـنَّارِ

به امـروز زیـنب، به فـردای زینب            به شام غـریـبـان، به احـیـای زینب

خـدایـا چـرا ســوخـتـه پـای زیـنـب            جـــوابـی نــدارد تــمــنــای زیـنـب

بـجـز یار بـیـمـار، أَجِـرْنَا مِنَ الـنَّارِ

صدا زد برادر، پـرم سوخت عباس            منم خواهر تو، سرم سوخت عباس

رقیه، حـرم، پـیکـرم سوخت عباس            کمک کن به من معجرم سوخت عباس

کجایی عـلـمـدار، أَجِـرْنَـا مِنَ الـنَّارِ

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

چـشـمی که آلـوده شـده، بـاران ندارد            بی تـوبـه این آلـودگـی، پـایـان ندارد

دیگر حـجـاب افتاده روی چـشـم‌هایم            از بس‌که اُنسی «دیده» با قرآن ندارد


هاتـف ندا داده: دُعـیـتُـم أَیُّـهَـا الـنّـاس            کاری خـدا انـگـار جز احـسان ندارد

حالا که در باز است، پس درهم بیائید            اینجا کـرم‌خـانـه‌ست، این و آن ندارد

تا آمـدم داخـل مرا طـوری بغـل کرد            احسـاس کردم غیر من مهـمان ندارد

جز با توسل، گریه کردن، توبه کردن            پـرواز کـردن تـا خـدا امـکـان ندارد

راه شهادت، نیمه شب اشک است اشک است            جا مـانـده هرکس دیـدۀ گـریان ندارد

مـی‌آیـم ایـنـجـا شـایـد آقـا را بـبـیـنــم            یوسف دلی خوش، گویی از کنعان ندارد

تا او شـبـی دسـت دعـا بـالا نـگـیـرد            تــأثــیـر، فــریـاد گـنـه‌کــاران نـدارد

این سرزمین نذر امیرالمومنین است            بیهوده حـیدر عـشق بر سلـمان ندارد

ما با دعـای فـاطـمـه عبدالحـسـیـنـیـم            کی گفته زهرا لطف بر ایران ندارد؟

سر تا سر عـالم چو ایران سرزمینی            مثل علی موسی الرضا سلطان ندارد

هرکس که شک‌ دارد شفا دست حسین است            سوگـند بر تـربت که او، ایمان ندارد

راه نجـف تا کـربـلا راه بهشت است            جز کربلا عاشق سـر و سامان ندارد

دلـــدادۀ آوارگــی در اربـــعـــیـــنـــم            درد جـدایی جـز حـرم درمـان نـدارد

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

خداوندا! خداوندا! تو ای معبودِ سبحانم            بسویت آمدم امشب نگه کن چشمِ گریانم

اگرچه من خطا کارم، پُر از زشتی‌ست کردارم            گرفـتـارم گرفـتارم، پـشـیـمانم پـشـیمانم


الهی عبدِ مفلس را دریغ از لطفِ خود منما            بکـش خـطِ امـان روی تمامیِ گـناهـانم

ز دیـده خـونِ‌دل بارم؛ لـبالب از تـمنّایم            به خاک افتاده‌ام امشب فقط العفو می‌خوانم

بیا و چشم‌پوشی کن ز لغزش‌های این عاصی            به حقِ حـیدرِ کرار؛ امیرِ جانانِ جانانم

به قدری از تو گشتم دور فکرش هم نمی‌کردم            که هجرِ وصلِ تو روزی کند یعقوبِ کنعانم

به حقِ حضرتِ زهرا مرا رسوا مکن مولا            خودم اقرار دارم که سراپا غرقِ عصیانم

صدای نَم نَمِ اشکم چه غوغا می‌کند امشب            که من شوقِ تمنای فقط یک جرعه احسانم

خودت گفتی بیا می‌بخشمت بابِ کرم باز است            چه بخشنده خدایی تو من از لطفِ تو حیرانم

من امشب واسطه آورده‌ام آقای بی‌سر را            چنان از سوءِ اعمالم به جانِ او پریشانم

دلِ مجنونِ من دارد نوای یا حسین امشب            بدونِ لطفِ اربابم تهی‌دست و هراسانم

چقدر از کربلای او شـمیمِ سیب می‌آید            هوای عشقِ او امشب چو آتش ریخت در جانم

دلِ دیوانه‌ام تنگِ حرم شد رحمتی فرما            که من بی‌تابِ آن عطرِ ضریح و آن شبستانم

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند و روضۀ سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

کشکول من شکسته در این کوچه‌ها خدا            دستی بکش به روی سر این گدا، خدا

هـربـار در زدم تو جـوابـم نـکـرده‌ای            هـربـار گـفـتـه‌ای که بـیـا، بـا وفـا خدا


از بس گناه کرده‌ام این چشمه خُشک شد            اشـکی برای تـوبه نـمانده است یا خدا

اوج کمالِ سجده همین سربه‌زیری است            خـیـری نـدیـده بـنـدۀ سـربـه‌هـوا، خـدا

گاهی صلاحِ طفل به تنبیه گشتن است            پس مرحـمت نـما و ادب کن مرا خدا

این بال، بال نیست، وبالِ پریدن است            وقـتی سحـر مرا نـرسـانـده‌ست تا خدا

ممنون که باز تا رمضان زنده مانده‌ایم            فرصت شده‌ست تا بـزنیمت صدا خدا

درهـم بخـر، سـوا نکـنی جـانِ فـاطمه            درهم بخر، به حُرمت خیرالنساء؛ خدا

گرچه کـسی ضمـانـتـمـان را نمی‌کـند            امّـا هـنـوز هـسـت خـراسـان مـا، خدا

در صـحـن انـقـلاب دلـم منـقـلـب شده            تـا گـفـتـه‌ام: بـه حـقِّ امـامِ رضـا خـدا

هـرگـاه کار بـنـدگـی‌ام لـنگ می‌شـود            انّــی اعــوذ بــالــحـرم کــربـلا، خــدا

ما را "حسین" لطف نمود و دُرست کرد            ما را حـسـینِ فـاطـمه کرده‌ست با خدا

در ظاهر است ذکر لب ما؛ حسین حسین            در بـاطـن است ذکـر لب ما؛ خدا خدا

این روزها که تـشـنـه‌تـرم یـاد می‌کـنم            کــام عـطـش کـشـیـدۀ اربـاب را خـدا

لب تشنه بود و رفت به گودال، آه، آه            دارد صدای شـمـر می‌آیـد ز قـتـلـگـاه

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی؛ مدح امیرالمؤمنین و روضه علی اکبر

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به اذن عـالیِ اَعـلی، به احـتـرامِ عـلی            شروع می‌کـنم این مـاه را به نام علی

ببخـش با عـجـله، دست خـالی آمـده‌ام            شـنـیده‌ام که مـهـیـاست بـارِ عـامِ علی


چقدر نان شبـش را به سائلان بخـشید            دلم خوش است به الطاف مستدام علی

سلاح ماست ابوحـمزه، افـتتاح، مجیر            دعـای مسجـد کـوفه شرابِ جـامِ علی

دعای ما که دعا نیست، باز مقبول است            به احـتـرام دعـا کـردن و صیـام علی

دلـم هــوای نـجـف کـرده اولِ مـاهـی            هـوای بــادۀ انــگــورِ بــا دوامِ عــلـی

ز حنجـرش نفسِ گرمِ وحی می‌جوشد            نبی شده‌ست به معـراج، هم‌کـلام علی

یهود و آل سعـود از هراس می‌مـیرند            اگـر طـلـوع کـنـد، تـیـغ از نـیـامِ علی

خـوشـا به روزی زُوّار سـیـدالـشّـهـدا            به زائران حسین است چون سلامِ علی‌

چنان علی شده ممسوسِ حق، علی اکبر            هـمان عـلی که شده وارثِ مـرام علی

چـقـدر تشنـۀ بـوسـیـدنِ پـدر شـده بود            فـدای خـشکـیِ وقـتِ وداعِ کـام عـلـی

زدنــد از سـر کـیـنـه عـلـیِ اکـبــر را            زدنـد یـاس حـرم را بـه انـتـقـامِ عـلی

چقدر بین عَـبا‌ چـیدنش نفـس‌گیر است            چگونه جمع شود در عـبا تمامِ علی؟!

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : محمد زوار نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

دو سه شب مانده فقط، فرصتمان محدود است           رحم کن گرچه گدای تو گنه آلود است

وای بر من اگر امشب نخـری بارم را           آه پس من چه کنم نفس خـطاکـارم را؟


هیچ کس مثل من خسته پـریـشان نشده           روزه‌هـایـم سـپـر آتـش سـوزان نـشـده

دانه دانه‌ گـنـه من شده صـدها خـروار           ماندم از فیض نمازی که قضا شد هربار

در سرم جز هوس و خواهش نفسانی نیست           خبری دیگر از آن سجدۀ طولانی نیست

جای مظلـوم، ستـم‌پـیـشه هم‌آغـوشم شد           از عـلـی گـفـتم ‌و اَیـتـام فـرامـوشم شـد

معصیت کم کم از این خانه مرا دورم کرد           خویِ دنیـا طلـبی بود که مغـرورم کرد

سَیدی، صیـد شدم در شهـواتم، الغـوث           سخت دلواپس میزان‌و صراطم، الغوث

بی‌نـوایم، به گـدا نـان ‌و نـوایی بـرسان           درد دارم چه کـنم؟ زود دوایی برسـان

نسخـه‌ای نیست بـجـز گریـۀ بر ثـارالله           )هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم‌الله)

سر مولا به روی نـیـزۀ اعـدا می‌رفت           نالـۀ خـواهـر او بـود که بـالا می‌رفـت

به هـمان گـریـۀ بی‌تـاب، الـهـی العـفـو           بـه لـب تـشـنـۀ اربـاب، الـهـی الـعــفـو

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند و روضۀ حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پـای کـوه عـفـو تو کـوه خـطا آورده‌ام            دست من خالی ست پیش تو ترا آورده‌ام

ای که پوشاندی مرا وقت گناه و معصیت            کوله بار جرم خود را بی‌صدا آورده‌ام


دست و پاگیرم بکش روی سرم دستی فقط            بر سرم با دست خود خیلی بلا آورده‌ام

دل شکـستم، آمدم حالا دلـم را بشکـنی            زیر و روکن این بنا را، ربّـنا آورده‌ام

قول دادی که ضرر کردم خودت جبران کنی            ظرف خـالی را به امّـید عـطا آورده‌ام

هر کسی را که کسی را هم ندارد میخری            من ضمانت‌نامه از سوی رضا آورده‌ام

چـادر خـاکـی زهـرا را گـرفـتـم آمـدم            مـادرم را واسـطـه پیـش شـما آورده‌ام

از شب قدر تو جاماندم خجالت می‌کشم            آبـروی رفـتـه پـیـش مـرتـضا آورده‌ام

حسرت چای نجف در سفره افطارم است            خواب دیدم که رطب از کربلا آورده‌ام

اربعین قبل از حسین، عباس دستم را گرفت            بـاز حـاجـت زیر ایـوان طـلا آورده‌ام

گفت باران که نیامد، تیرباران شد تـنم            چـند سـوغـاتی بـرای بـچـه‌ها آورده‌ام

هر دو مشکم پاره شد بین دوتا دست قلم            از همه شرمـنده‌ام، فـرق دوتا آورده‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

زودتر برگرد خیمه فکر معجر کن حسین            چون خـبرهای بد از شـام بـلا آورده‌ام

مناجات شب قدری با خداوند کریم

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

میان بندگانت بدتر از من نیست! تنها من!          تو دستم را گرفتی و اسیر دستِ دنیا؛ من

گنهکارم؛ به تاثیرِ دعاهایم امیدی نیست          گمانـم فـاصله‌ افـتاده ‌از درگـاهِ تو تا من


تو در دستانِ پینه‌بسته، در اشک یتیمان و          به دنبالِ تو می‌گردم چرا عمری‌ست اینجا من؟!

چه برکت دادی و شد سفره‌ام رنگین و رنگین‌تر          ندانستم اگر چه حرمتِ نان و نمک را من

به جایِ آبـروریـزی همیـشه آبـرو دادی          فقط شرمنده‌ام کردی! نمی‌دانم که آیا من

تو را آنگونه که باید عبادت کرده‌ام یا نه!          مبادا بندگی کرده‌ست جنّ و إنس، إلّا من

پُر از خوف و رجایم، کار دستم داده عصیانم          چه محتاجم به غفرانِ تو بیش از پیش‌ترها من

شبِ قدر است و بیمارِ گناهم؛ گوشۀ چشمی          تویی «نِعمَ الطّبیب» و سخت محتاجِ مداوا من

إلهی لاتـؤدّبنی؛ نبـینم خشم و قهـرت را          عذابم کن ولی یک لحظه سرسنگین نشو با من!

: امتیاز

مناجات شب قدری با خداوند کریم

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

خــدایــا دامـنــی آلـــوده دارم            به درگـاه تو بـاز افـتاده کارم
شنـیدم مـونسی با دل‌شـکـسته            نظر کن از کرم
بر حال زارم


کـریـما، منـعـمـا، پـروردگارا            ببـین خـوبیِّ ‌تو بد کرده ما را
گـنه کـردیم اگر
پـرده دریـدیم            تو اما پرده‌پـوشی کن خطا را

خدایا من کی‌ام عبدی که دانی            ز تـو غـافـل، پـی لـذات آنـی
نمی‌آید ز من غیر از خطا، لیک            نـمـی‌آیـد ز تو جز مـهـربـانی

نسـیـم عـفـو تو امشب وزیـده            دو قطره اشک از چشمم چکیده
ملک در نامـۀ اعـمـالم امشب            به جز لطفـت ندیـده که ندیـده

الهی محضرت را دوست دارم            تضرع بر درت را دوست دارم
مقرم در بساطم جز گنه نیست            ولیکن حیدرت را دوست دارم

دو دست سائل و دامـان حیدر            من و احسان بی‌پـایـان حـیدر
الــهــی بـه عــلــی بـه عــلـی            ز من بگدر خدایا،
جان حیدر

فـقـیـرم، زیر دین العـفـو گفتم            به رب عـالـمـین العـفـو گـفتم
شب قـرآن ‌به‌سر آمد، دوبـاره            الـهی بالحـسـین العـفـو
گـفـتـم

امام مـهـربـان العـفـو می‌گفت            لـب‌تـشـنـه چــنــان مـی‌گـفـت
به زیر دشـنه آقا فکـر ما بود            برای شیعـیان العـفـو می‌گفت

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند و مرثیۀ امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

یاکریم الصفح رحمی کن به ما؛ ما را ببخش           خسته‌ایم از این همه جرم و خطا؛ ما را ببخش

کاری از ما بر نمی‌آید؛ خودت کاری بکن           باز کن امشب گره از کار ما؛ ما را ببخش


اشکمان را در بیاور؛ آبرومان را بخر           در مناجات سحر وقت بُکا ما را ببخش

با مدارا کـردنت کـلی خجـالت می‌کشیم           یا بزن، تنبیه‌مان کن خوب، یا ما را ببخش

هرچه تو دلسوزمان هستی ولی ما در عوض           بی‌حیا هستیم؛ خیلی بی‌حیا؛ ما را ببخش

قبل از آنکه روزه را با روزی تو وا کنیم           یک شب از این ماه قبل ربّنا ما را ببخش

یا غیاث المستغـیـثـین یا امان الخـائـفین           دست ما خالی ست بی‌چون و چرا ما را ببخش

کم نبخـشـیدی گـنهکـاران عـالـم را خدا           مثل طیب‌ها، رسول ترک‌ها، ما را ببخش

موقع جان کـندن و هنگـام مـیزان عمل           چند جا یاریمان کن، چند جا ما را ببخش

ای که زود از بندگان خویش راضی می‌شوی           لطف کن این دفعه هم جان رضا ما را ببخش

شاهدی با پای دل هر شب زیارت می‌رویم           یک شب جمعه بیا در کربلا ما را ببخش

نذر خوبان تو خیلی خوب گریه می‌کنیم           در میان روضه شب‌های عزا ما را ببخش

واسطه کردیم امیر المؤمنین را پیش تو           به گل روی علی، امشب خدا ما را ببخش

ما دل بابای مـان را هم به درد آورده‌ایم           یا ابانا! یا عـلی مرتضی! ما را ببخـش

همسرت را در میان کوچه‌ها سیلی زدند           با چه رویی خواستند از تو بیا ما را ببخش

: امتیاز